جدول جو
جدول جو

معنی اقرار کردن - جستجوی لغت در جدول جو

اقرار کردن
خستودن: خستوشدن اعتراف کردن خستو شدن
تصویری از اقرار کردن
تصویر اقرار کردن
فرهنگ لغت هوشیار

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از ادرار کردن
تصویر ادرار کردن
میزیدن بیرون ریختن بول خارج ساختن بول و گمیز از مثانه شاشیدن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از اصرار کردن
تصویر اصرار کردن
پافشاری کردن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ادرار کردن
تصویر ادرار کردن
شاشیدن، میزیدن، گمیز کردن، گمیختن، چامیدن، گمیزیدن، شاشدن، شاش زدن، شاریدن، میختن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از اصرار کردن
تصویر اصرار کردن
Insist, Persist
دیکشنری فارسی به انگلیسی
ยืนยัน , ยืนกราน
دیکشنری فارسی به تایلندی
ज़िद करना , बने रहना
دیکشنری فارسی به هندی
主張する , 持続する
دیکشنری فارسی به ژاپنی
고집하다 , 지속하다
دیکشنری فارسی به کره ای
জোর করা , জিদ করা
دیکشنری فارسی به بنگالی
جای گرفتن نشستن، آرام گرفتن، تمام کردن ختم نمودن، مقرر کردن معین کردن، قصد کردن آهنگ کردن، عهد کردن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ابراز کردن
تصویر ابراز کردن
آشکار کردن ظاهر کردن نشان دادن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ابراء کردن
تصویر ابراء کردن
بیزاری کردن بیزار بودن، به کردن از بیماری شفا بخشودن
فرهنگ لغت هوشیار
بار افکندن چندی ماندن توقف کردن در منزلی چند روزی موقتا در منزلی اقامت گزیدن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از احضار کردن
تصویر احضار کردن
فرا خواندن، حاضر کردن بحضور آوردن، امر بحاضر شدن دادن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از اخبار کردن
تصویر اخبار کردن
آگاه کردن خبردارساختن
فرهنگ لغت هوشیار
بیرون کردن راندن تاراندن بیرون کردن دفع کردن کسی را از کار و شغل خود باز داشتن طرد کردن راندن نفی بلد جء وطن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ادراک کردن
تصویر ادراک کردن
دریافتن وابابیدن دریافتن فهمیدن درک کردن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از اخطار کردن
تصویر اخطار کردن
اعم کردن آگهی کردن ابغ کردن مطلبی را یاد آوری کردن
فرهنگ لغت هوشیار